در استعاره هیولاها در کشتی، فرض بر این است که به شما یک کشتی تفریحی زیبا هدیه داده میشود تا با آن اقیانوس نوردی نمایید! منتهی یک مسالهای هست. مساله این است که زیرعرشه کشتی هیولاهای کریه المنظر و زشتی زندگی میکنند! نگران نباشید. اهدا کننده کشتی به شما اطمینان داده که آنها تا کنون به کسی آسیب واقعی وارد نکردهاند.
ضمنا تا زمانی که شما به سمت جزیره گنج نروید، آنها اصلا به روی عرشه نمیآیند. شما مدتها روی دریا پرسه میزنید تا اینکه وسوسه میشوید مثل برخی کشتیبانان دیگر که روزهای قبل دیدهاید، به سمت جزیره گنج تغییر مسیر دهید. اما بلافاصه هیولاهای نفرت انگیز بالا میآیند و چنگ و دندان به شما نشان میدهند. شما سریعا سکان را به دیگر سو میگردانید.
این اتفاق چندین بار تکرار میشود. اما سرانجام روزی به خود میگویید که تا کی سرگردانی و بی هدفی. این زندگی ارزش زیستن دارد؟ و به خود میگویید به قول ارسطو زندگی بررسی نشده ارزش زیستن ندارد! پس با خود عهد میکنید بدون توجه به صداها و صورتهای کریه این هیولاها به جد به سمت جزیره گنج حرکت کنید. طبیعی است هیولاهای نازنین داستان ما تمام تلاش خود را برای منصرف کردن شما به کار میبرند. اما شما با مرور تصاویر گنج ارزشمند موجود در جزیره میتوانید بر ترسهای خود بارها و بارها غلبه کنید و روزی که گنج را به چنگ میآورید، دیگر این ترسها و نگرانیها چه اهمیتی دارند؟! این هیولاها همانند همان افکار و احساسهای ناخوشایندتان هستند.