طرحواره درمانی و مدل ذهنیتهای طرحوارهای از یک سو و از سوی دیگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، در یک نگاه ابتدایی به شکل دو رویکرد متفاوت با پارادایمهای متفاوت دیده میشوند، با این حال، یافتههای پژوهشی نشان میدهد که میتوان از فواید یک رویکرد تلفیقی بهره برد. در این متن، دکتر پیمان دوستی به جمع آوری و ترجمه برخی نکات در خصوص این رویکرد ادغام شده، پرداخته است.
جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی
طرحواره درمانی (ST)، وزن قابل توجهی به تجربیات اولیه زندگی اجتماعی میدهد و بیان میدارد آنها منجر به ایجاد خاطرات عمدتاً ضمنی میشوند. این خاطرات در زمینههای خاص دوباره فعال میشوند و اغلب از طریق استراتژیهای ناکارآمد، مدیریت میشوند.
تلاش برای تغییر رابطه بین فرد و این تجربیات خصوصی، از طریق استفاده از مایندفولنس و تکنیکهای برگرفته ازACT امکان پذیر میشود (کوزینو و تان- لان، ۲۰۱۳). کوزینو و همکاران (۲۰۱۳)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مایندفولنس (ذهن آگاهی/ توجه آگاهی) را به عنوان استراتژیهایی برای تقویت ذهنیت بزرگسال سالم معرفی میکنند.
دلبستگیهای ناکارآمدِ درونی شدهی والدین (به شکل بازنمایی به گونهای که فرد موقتا خودش به مانند جنبههای ناکارآمد فرزند پروری والدینش با خودش یا دیگران رفتار کند)، ممکن است انتظارات و احساسات منفیای را در مورد خود و دیگران ایجاد کند و پاسخهای مقابلهای ناسازگاری برانگیخته شوند (مک کی و همکاران ، ۲۰۱۲). از سوی دیگر، رویکردهای روان درمانی موج سوم ابزارهای جالبی برای مداخله در بازنماییهای درونی ارائه می دهند. به عنوان مثال، این رویکردها می توانند تأثیر بازنمایی های منفی گذشته را نسبت به دیگران مهم در روابط فعلی محدود کنند (سیمئونه دی فرانچسکو و همکاران ، ۲۰۱۵).
به نقل از هیث و استارتاپ (۲۰۲۰)، ذهنیت بزرگسال سالم در ST با خودِ مشاهدهگر در ACT و خودِ شفقت ورز در CFT قابل مقایسه هستند.
جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی
یک روش دو مرحلهای برای ادغام ACT و ذهنیتهای طرحوارهای
ما یک روش دو مرحله ای را بر اساس ادغام طرحواره درمانی (لوز و همکاران ، ۲۰۱۳؛ یانگ و همکاران ، ۲۰۱۳؛ سیمئونه دی فرانچسکو و همکاران، ۲۰۱۵) و تکنیک های مشتق شده از ذهن آگاهی (ون وریسویک و همکاران ، ۲۰۱۶) و درمان پذیرش و تعهد (هیز و همکاران ، ۱۹۹۹) پیشنهاد می کنیم.
ذهنیتهای ناکارآمد کودکانه (به عنوان مثال، کودک عصبانی، کودک تکانشی)، و ذهنیتهای والدین ناکارآمد (برای مثال، والد تنبیهگر، والدین پر توقع) با استراتژیهای مقابلهای ناکارآمد (به عنوان مثال، محافظ بی تفاوت، ذهنیتهای جبران افراطی، یا ذهنیتهای تسلیم مطیع) مدیریت میشوند.
ذهنیتهای والدین ناکارآمد، ۱) منبع اصلی احساسات نامنظم؛ و ۲) منعکس کننده جنبههای آسیب شناختی والدین است که در داخل رابطه اعمال میشود.
جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی
مرحله اول ادغام:
در مرحله اول به افراد کمک میشود از بازنماییهای درونی خود (ذهنیتهای والدین ناکارآمد و ذهنیتهای کودکانه) آگاه شوند و راهبردهای آسیب شناختیای که هنگام فعال شدن ذهنیتهای مقابلهای ناکارآمد استفاده میکنند، را بشناسند.
در این مرحلهی، آموزش درباره ذهنیتهای والدین ناکارآمد و ذهنیتهای کودکانه میتواند مفید باشد. ممکن است درمانگر در مرحلهی اول تصمیم بگیرد دربارهی طرحوارههای زیربنایی ذهنیتها نیز، آموزشهایی به مراجع بدهد. این کار به افراد کمک میکند تا در خصوص چگونگی اتخاذ استراتژیهای ناکارآمد خود آگاهی پیدا کنند. برای دسترسی بیشتر به ذهنیتهای والدین ناکارآمد و کودک آسیب پذیر، میتوان از تکنیکهایی مانند صندلی خالی استفاده کرد.
در پایان مرحلهی اول، میتوان به شناسایی ارزشها پرداخت. از آنجایی که ارزش ها رفتارهای افراد را هدایت میکنند، چنین شفاف سازیای ممکن است راهنما و انگیزه ای برای آزمایش پاسخ های جدید ارائه دهد.
جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی
مرحله دوم ادغام:
اکنون با در نظر گرفتن درمان های موج سوم رفتار درمانی، به مرحلهی دوم میرویم. در مرحلهی دوم، درمانگر به مراجع کمک می کند تا با استفاده از مایندفولنس (توجه آگاهی/ ذهن آگاهی) و ACT ، واکنش بیش از حد ذهنیتهای ناکارآمد و طرحوارهها را کاهش دهد. ما گامهای زیر را پیشنهاد میکنیم:
الف) مشاهدهی آگاهانه/ تشخیص ذهنیتها، طرحوارهها و تمایلات آنها
در این گام، به مراجع کمک میشود به طور پیوسته رویدادهای فعال ساز و ذهنیتهای فعال شده یا طرحوارههای فعال شدهی خود را به همراه تمایلات آنها تشخیص دهد.
ب) پذیرش افکار و احساسهای فعال شدهی مربوط به ذهنیتها و طرحوارهها با استفاده از مهارتهای ACT و مایندفولنس
تحقیقات نشان میدهد که پذیرش اجتناب را کاهش میدهد و اقدامات ارزشمند را افزایش میدهد (توهیگ ، ۲۰۰۷).
ج) فاصله گرفتن از ذهنیتها/ طرحوارهها
تکنیکهای توسعه یافته توسط ACT برای فاصله گرفتن از ذهنیتهای ناکارآمد و باورهای طرحوارهها، مفید هستند (ون وریسویک و همکاران، ۲۰۱۶). به عنوان مثال می توان به گسلش ، تکنیکی مبتنی بر «نگاه کردن به افکار به جای چسبیدن به افکار» اشاره کرد (هیز، ۲۰۱۹). این تکنیک ممکن است به افراد کمک زیادی کند تا از پاسخ های خودکار ذهنیتهای مقابلهای ناکارآمد و باورهای مرکزی طرحوارهها جدا شوند.
د) کاربرد اقدامات ارزشمند و متعهدانه (طبق مقادیر پیشنهاد شده توسط درمان پذیرش و تعهد)
اقدامات متعهدانه، اقدامات مبتنی بر ارزشها هستند که ممکن است جایگزین ذهنیتهای مقابلهای ناکارآمد قدیمی و باورهای طرحوارهای شوند. این بخش پایانی، قلب مرحلهی دوم است و به مراجعین در ایجاد الگوهای جدید کمک می کند.
جمع آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی
مدل ادغامی پیشنهادی توسط رودیگر
این مدل توسط رودیگر به منظور نشان دادن الگوی رویکرد ادغام شدهی ACT با ذهنیتهای طرحوارهای ایجاد شده است.